به چه چیزی سازی ، به چه چیزی سوزم
به چه می اندیشی ، به چه می اندیشم
به سرابی شیرین ، یا به وهم و به خیال
دلم از کف رفته ، بنگر افتاده زمین
زیر پایم اینجا ، و به آن می نگرم
تا به اوج دنیا ، خسته ام از دنیا
من به راهی محتاج
دورتر از دنیا
دورتر از شبها
دورتر از یلدا
من به رفتن مثل باد
من به دوری از یاد
من به آن محتاجم
که نباشم در یاد
ژاله
نظرات شما عزیزان:
behrokh joooon
ساعت23:30---15 دی 1392
دستم بهت برسه نشونت میدم چطوری وبلاگ شاد درست کنی پاسخ:گذاشتم که زیاد نخندی تو عروسی مهرنوش میبینمت تا دلت میخواد بخند
delnaz
ساعت10:48---6 مرداد 1392
نازنین
ساعت12:32---16 تير 1392
تو را ارزو نخواهم کرد هیــــــــچ وقت تو را لحظه ای خواهم پذیرفت که خودت بیایی ، با دل خود نه با ارزوی من
کجایی خانوم خانوما کم پیدا شدی؟؟؟؟؟
nima
ساعت13:16---31 خرداد 1392
میگن پُشت سر مسافر آب بریزی برمیگرده
اشــک که از آب زلال تره
پس چرا مسافر من برنمی گرده
nima
ساعت18:45---27 خرداد 1392
خوش به حالت حوا خودت بودی و آدمت وگرنه آدم تو هم هوایی میشد !
|